حق زن   2010-09-16 15:29:26

ماه‌پیشانو عصبانی به‌نامزدش می‌گفت: نه، تو حق‌طلاق واولاد ومسکن وکار به‌من نمی‌دهی، بلکه‌این حق‌من‌است و تو فقط امضا‌می‌کنی که من ازحقوقم استفاده‌کنم، درجایش. نامزدش پوزخند‌می‌زد. باشه. هرچی توبگی. همه‌ی این‌ها حق‌توست فقط تامن امضا‌نکنم، نمی‌تونی بگیریش، پس حق‌تونیست. ماه‌پیشانو به‌خودش بزور قبولاند: درستش می‌کنم. بعدازازدواج‌درستش‌می‌کنم و 5 سال‌بعد صبح‌یک‌روزآفتابی با خمیازه‌ی دلچسبی ازخواب بیدارشد و چشمش به‌ساعت که‌افتاد ازجا پرید: شازده... دیرت‌شده. ولی شازده درتختخواب ‌نبود و چمدانش هم درراهرو نبود و بچه‌هم در تختش ‌نبود و هیچ‌چیز دیگرنبود. ماه‌پیشانو به چشمش اعتمادنمی‌کرد.
با خودش فکرکرد. طفلک شازده حتما حال‌بچه بهم‌خورده و شازده نخواسته مرا بیدارکند. اما‌نه! شازده اهل این‌فداکاریها نیست. شاید برای‌بچه اتفاق‌بدتری افتاده. شاید بچه مرده و شازده نمی‌خواسته من‌بدانم و شلوغ‌کنم. واورا به بیمارستان رسانده. ماه پیشانو گیج‌ومنگ دور خودش می‌چرخید.
الو خانم‌منشی شوهرمن امروز قراربود به یک سفراداری برود. می‌دانید که با آقای‌مدیر. ولی گویا بچه‌ام حالش بدشده اورا به‌بیمارستان برده. هرچه به موبایلش زنگ‌می‌زنم جواب‌نمی‌دهد با شما تماس نگرفته؟
نه خانم عزیز. شوهرشما از دیروز مرخصی تشریف‌دارند و آقای مدیر هم دراتاقشان جلسه‌دارند. وبا پوزخند ادامه‌داد: شاید شوهر شما به‌یک سفرخصوصی رفته‌اند. ماه‌پیشانو دیگر به‌گوشش هم اعتمادنمی‌کرد.
مادرشازده با خونسردی گفت: حالاچرا شلوغش‌می‌کنی؟ هرجاباشه تاشب پیداش می‌شه. ماه‌پیشانو داشت کم‌کم به احساسش هم بی‌اعتمادمی‌شد.
سه‌روزبعد صدای شازده درتلفن پیچید و درمغز کرخ‌شده ازمسکنهای‌خوردنی‌و‌تزریقی ماه‌پیشانو دورزد.
دنبال‌من نگرد. ازکشور خارج‌شده‌ام.
قاضی درحالیکه تسبیحش‌ را دورانگشتانش می‌چرخاند، عمامه‌اش را جابه‌جا کردوگفت: خانم محترم درپاسپورت که قید‌نمی‌شود شما حق‌اولاد داری. ازحقش استفاده‌کرده و بچه‌اش را باخودش برده‌است. بازهم شما زنها درس‌نمی‌گیرید!!!



نام
پیام
Write all letters which are not black!
حروفی که سیاه نوشته نشده در پنجره وارد کنید.

روز نوشتها

یادها

شعرها

از دیگران

من و جنهایم

داستانها

انتخابات