گاهی، عاشقانه‌ای باید ...   2011-01-31 13:35:13

دود سیگار باز می‌پیچد
مثل تو لابه‌لای افکارم
طعم شیرین بوسه‌ات پیداست
در نفس‌های تلخ و بیمارم

رفته‌ای تا همیشه– تاهرگز-
سهم من خاطرات سردرگم
نیستی تا کنارمن باشی
سال‌گردی که میشود دوم

سر به سر میگذارد آغوشت
با تنم درهوای دم‌کرده
بعد از آن روزهای سخت امشب
زخم تنهایی‌ام ورم کرده

رو به هررا ه می‌کنم: بن‌بست
لب به هر واژه می‌برم: فریاد
این‌طرف شعرهای گلسرخی
آن‌طرف هم فروغ فرخزاد

تار و تاریک میشود دنیا
سرد و سنگین دلم، تنم، چَشمم
من جدامانده‌ای پُر از دردم
من تَرَک خورده‌ای پُر از خَشمم

امشب از درد بی تو سرکردن
دردسر میشود هم‌آغوشم
باز هم شعر تازه می‌گویم
باز هم رخت گریه می‌پوشم

مثل هرشب دوباره می‌خندد
پیش رویم نگاه زیبایت
یاد آن چشمها که می‌افتم
از دلم میرود بدی‌هایت

کاش یک لحظه جای من باشی
تا بدانی چقدر دلسردی
کاش یک بار جای تو بودم
تا ببینی چقدر بد کردی

خسته‌ام دیگر از "تو را کُشتن"
تیغ را می‌کشم بر این افکار
با من امشب چه ساده می‌میرد
نبض سنگین آخرین سیگار


از : محمدرضا صبوری


نام
پیام
Write all letters which are not black!
حروفی که سیاه نوشته نشده در پنجره وارد کنید.

روز نوشتها

یادها

شعرها

از دیگران

من و جنهایم

داستانها

انتخابات