مهوش   2011-04-13 21:19:15

داستان بلور خانوم یادتون هست؟
بله من دوست قدیمی دوران کودکیم مهوش رو که باهم ماجراهای جنی فراوانی داشتیم پیدا کردم. دوستم هم‌اکنون یک حقوقدانه و با شوهر وپسرش در کیش زندگی می کنه. دوستم اینجارو نمی‌خونه و زیاد اهل اینترنت نیست ولی دیر یا زود او هم مجبوره دل از جاده‌ی قدیمی بکنه و بزنه به اتوبان که واژه ی فارسیش یادم رفته!!.
از مهوش می‌گفتم که فانتزی خیلی قویی داشت و داستان‌هایی از جنها می‌دونست و با آب‌وتاب تعریف می‌کرد که باورت می‌شد خودش همه‌ی اونارو تجربه کرده. من ایده‌ی این قصه رو از اون دارم و امیدوارم روزی کنارهم بشینیم و باز هم از خیال بافی‌های کودکانه قصه ببافیم. زندگی درست همین قسمت‌هاش زیباست. بیاد مهوش دوست خوبم و همه‌ی دوستان دور ازهم ویک‌دل..
راستی شاید داستان بلور خانم رو ادامه بدم! شاید!!!


نام
پیام
Write all letters which are not black!
حروفی که سیاه نوشته نشده در پنجره وارد کنید.

روز نوشتها

یادها

شعرها

از دیگران

من و جنهایم

داستانها

انتخابات