محله ی خوشبخت   2011-04-28 19:17:04

محله‌ی خوشبخت ما
با عطر اقاقی در هوای کوچه‌هایش
گلهای بنفشه و سوسن در باغچه‌هایش
پرده‌های ساده‌ی ابریشم بر پنجره‌هایش
با پیرمردان بازنشسته‌ی ثروت‌مندش
و پیرزنان صورتی‌پوش بزک شده‌اش
بهار را به سرعت باد
به سمت تابستان
می‌پی‌ماید
محله‌ی خوشبخت روشن آفتابی ما
از زور آفتاب سوزنده‌اش
چترهای رنگی آفتابیش را
بر هر ایوان و بالکن رو به جنوبش
باز کرده است
محله‌ی کبوتران چاق و سیری
که از زور خوردن نای پریدن هم ندارند
وچرت نیم روزی‌شان را
پارس سگ کوچک دست آموزی
می پراند
محله ی خوشبخت بی‌دغدغه‌ی‌ ما
برای هیچ جوانی که در خیابانی
کشته شود عزا نمی‌گیرد
محله خوشبخت پاکیزه ی ما
از هیچ دویدن خاکی پاهای برهنه
خاطره ندارد
و در سوگ کشته‌های تصادفات جاده‌ای‌اش
جز در روزنامه‌ی محلی افسوس نمی‌خورد
محله‌ی پهن و گشاد و خوشبخت ما
آسمان را حتی
در روزهای خاکستری بارانی
آبی می بیند.
خوش به حال محله‌ی خوشبخت بی‌غم ما
که خواب یکشنبه‌هایش را
جز در یکشنبه‌ی عید پاک
هیچ ناقوسی به هم نخواهد زد.

نوری


نام
پیام
Write all letters which are not black!
حروفی که سیاه نوشته نشده در پنجره وارد کنید.

روز نوشتها

یادها

شعرها

از دیگران

من و جنهایم

داستانها

انتخابات