از کتاب نت هایی برای بلبل چوبی   2012-04-11 14:37:08


دستچين ميوه هاي ازل تا ابد
اسكله اي طلا
دستنبويه ي ايزدان است
آفتاب
- چنين مي گفتند -

اما
آن چه كه من مي بينم
نارنجي چليده است
كه از كف كودكي خواب آلود
به دره ي آسمان افتاده است،
لكّ درشت خون است
كه كاهل و خونابه وار
بر جليقه ي آسمان
نشت مي كند.
بازار نقره فروشي است ماه
- چنين مي گفتند -
تشت مُرصّع ايزدان است
كه روز ششم
فراموش اش كردند

اما
آن چه كه من مي بينم
سمساري ورشكسته اي مجنون است
سكّه نقره اي از رواج افتاده
ظرف ملاميني نشسته
در پاشويه ي آسمان
صابون كف آلودي بي مصرف...

آخر
به چه كار من مي آيند
آفتاب و ماه
وقتي تو نباشي

كومه هاي پوك گل آلود برف اند
و دو سوختگي بر كاغذ
به آتش سيگار.

دو زخم كهنه بر دو گونه ي آسمان است
آفتاب و ماه
وقتي تو نباشي.

شمس لنگرودی


نام
پیام
Write all letters which are not black!
حروفی که سیاه نوشته نشده در پنجره وارد کنید.

روز نوشتها

یادها

شعرها

از دیگران

من و جنهایم

داستانها

انتخابات