در انتظار گودو   2015-09-25 17:33:28

نمایش "در انتظار گودو" اثر "ساموئل بکت" به زیبایی هر چه تمام احساس بیهودگی انسان مدرن را به تصویر می کشد. دو بازیگر اصلی که در نزدیکی درختی انتظار شخصی به نام "گودو" را می کشند از فرط ملالت به ستوه آمده اند و دائماً به دنبال راهی برای سرگرم کردن خود هستند تا شاید این احساس پوچی را برای مدتی فراموش کنند، و لودگی های این دو نفر هم به خوبی این را نشان می دهد(در جایی از نمایش یکی از آن دو با هیجان به دیگری می گوید بیا با هم لج بازی کنیم، بیا به هم فحش دهیم...). وقتی شخصی به نام "پوتسو" با خرش لاکی را می بینند سر از پا نمی شناسند و خوشحالند که برای ساعاتی اسباب سرگرمیشان فراهم شده است و نکته جالب اینکه "پوتسو" هم به بهانه های مختلف حرکتش را به تاخیر می اندازد، چون او هم مانند آن ها دچار ملال است و می خواهد از این فرصت حداکثر بهره را ببرد. با رفتن "پوتسو" پسر بچه ای از طرف "گودو" برایشان پیام می آورد که او امروز نمی تواند بیاید، ولی فردا به طور قطع خواهد آمد. آن ها که با رفتن "پوتسو" بار دیگر دچار ملال و احساس خلا درونی شده اند و هیچ وسیله ای برای سرگرم کردن خود نمی شناسند تصمیم می گیرند که خود را از درخت حلق آویز کنند ولی یکی به دیگری می گوید تا فردا صبر می کنیم اگر "گودو" نیامد آن وقت خود را دار می زنیم، اگر "گودو" بیاید تمام مشکلاتمان حل می شود و دیگر غمی نداریم. و به همین ترتیب روزهایشان یکی پس از دیگری و هر روز شبیه روز قبل ادامه می یابد و در انتظار "گودو" به زندگی پوچ و بی هدف و بی حاصلشان ادامه می دهند...


این نمایشنامه نکات ظریف زیادی دارد که باید متن آن را به دقت خواند تا شاید به سایر مفاهیم آن پی برد.




نام
پیام
Write all letters which are not black!
حروفی که سیاه نوشته نشده در پنجره وارد کنید.

روز نوشتها

یادها

شعرها

از دیگران

من و جنهایم

داستانها

انتخابات