بیانیه نهم موسوی قسمت دوم   2009-07-01 19:44:17

به قانون بازگرديم؛ به قانون اساسی، اين بزرگترين ميثاق ملت. به قوانينی که خود وضع کرده‌ايم پايبند بمانيم و آنها را اجرا کنيم. بدون اين کار سنگ روی سنگ بند نخواهد ماند.

مردم به حکومتی اعتماد می‌کنند که آنان را محرم بداند. چرا بايد مهم‌ترين مسائل مملکت از مردم پنهان باشد؟ محرم دانستن ملت و شفافيت اطلاعات اولين قدم در راه مبارزه با فساد است، حال آن که مردم ما حتی به اندازه خواندن خبرهای چند روزنامه محرم دانسته نمی‌شوند.

به مردم بازگرديم. چرا هر گره سهلی را با دندان‌های امنيتی باز می‌کنيم؟ چرا به کوچکترين بهانه،‌ هرکسی را از دايره خود‌ی‌های‌مان دور می‌کنيم؟ اين يکی بيش از اندازه جوان است، آن يکی بيش‌ از اندازه هنرمند است، آن يکی روشنفکر است، اين يکی با ما اختلاف سليقه دارد، آن يکی دانشجوست، اين يکی از کار ما ايراد می‌گيرد، آن يکی به گروه ما تعلق ندارد، اين يکی قدش بلند است، آن يکی خيلی شيک‌پوش است. آن‌قدر از دور خود می‌رانيم تا اين که تنها می‌مانيم. اين شيوه انقلاب اسلامی نيست، و شيوه اسلامی نيست که آغوشش را به روی همه باز می‌کند و به صرف شهادت زبانی، انسان‌ها را در دايرۀ خود می‌آورد.

چرا بايد پس از يک انتخابات سرنوشت‌ساز در معرض چنين خطراتی باشيم، حال آن که انقلاب و نظام ما در آستانة تحصيل بزرگترين دستاوردها بود؟

مردم!

ما راهی دور و در نگاه نخست غيرقابل عبور را در چند ماه کوتاه پشت سر گذاشته بوديم. ما با هم اين فاصله را آمديم؛ از فضايی که به گرد دروغ و ترديد و به غبار رميدن‌های گروهی، طبقاتی، خانوادگی و بين‌نسلی آلوده شده بود، از دورانی که نطفه نا‌اميدی شروع به رشد کرده بود، زمانی که فاصله مردم از نظامشان روز به روز بيشتر می‌شد، تا با هم مقدمات انتخابات را به جريانی طولانی از يک تجديد حيات ملی تبديل کنيم؛ فضايی پر از آشتی، شادی، آگاهی و نشاط، عرصه‌ای که در آن دوستداران نامزدها در حالی که خنده از لبانشان رخت بر نمی‌بست می‌توانستند با يکديگر به بحث درباره آينده بنشينند و آن آزادی فرزانه که انقلاب ما وعده‌اش را داده بود تجربه کنند. فضايی که در آن کسی خود را شهروند درجه دوم و غيرخودی با انقلاب و نظام اسلامی نبيند، و کرد و لر و عرب و بلوچ و ترک و هر قوم ديگر و پير و جوان و ميانسال و هر قشر ديگر و هر صنف ديگر و هر سليقۀ ديگر که تا چند ماه پيش خود را بيگانة با سرنوشت کشور می‌ديد همچون عهد نخست جمهوری اسلامی، خويشتن را از نو در دايره صاحبان انقلاب بيابد.

ما با هم آمديم تا با تجسس در احوال شخصی مردم مخالفت کنيم و از نفرت‌پراکنی و پرونده‌سازی بيزاری بجوييم. با هم آمديم تا حاکميت عقل و عشق را توامان داشته باشيم. همۀ ما به چهرۀ رحمانی اسلام رو کرديم و در اين رويکرد ميراث تمدنی ايران عزيز و بزرگ را تجديد شده ديديم، تا آنجا که در مساجد شعار ايران، ايران! را با طنينی که هنوز در تکبيرهای شبانۀ شما شنيده می‌شود سر داديم و کسی احساس نکرد که ايران جدای از انقلاب و يا جدای از اسلام است، بلکه اسلام و ايران و انقلاب از تحجر و کهنگی و تعصب و خارجی‌گری جداست. اسلامی که در ورای تمايزات عقيدتی و طبقاتی و قومی و جنسيتی کرامت انسان‌ها را ارج می‌نهد و اصل می‌داند. اسلامی که شوينده هر نوع نابرابری در مقابل قانون و پرچمدار تکريم حقوق شهروندی است.


نام
پیام
Write all letters which are not black!
حروفی که سیاه نوشته نشده در پنجره وارد کنید.

روز نوشتها

یادها

شعرها

از دیگران

من و جنهایم

داستانها

انتخابات