کابوس( قسمت پنجم)   2009-04-05 23:20:37

بلورخانم با یادآوری خیانت ترلی اندوهگین میشد و اشکهای بلوری میریخت ومن جاروبدست اشکهای بلوریش رااز‌‌اطرافش جارو میکردم ودر گوشه ای روی هم می‌انباشتم. او هنوز خیلی‌چیزها داشت که تعریف کند. یاد آوری آن عشق یکطرفه که گویا زندگیش را‌از میانه جوانسالی تباه کرده بود, او را از پای میانداخت وچندی به سکوت وامیداشت. من منتظر برگشت دوباره بلور‌خانم از حقیقت به رویا بودم و‌میدانستم فقط در خواب‌ورویا بلور خانم میتواند زندگی کند وبرای من باز هم قصه بگوید. در ذهن کوچک وکودکانه من سوالاتی شکل میگرفت که جوابی برایشان نداشتم ومنتظر بازگشت بلور خانم به سکوت شبهایم میماندم.
مهوش از شبهای خوش جنها در زیرزمین خانه‌اشان تعریف میکرد.از رقص و پایکوبی جنها، از موسیقی غریب جنها ودسته نوازندگان و خوانندگان با صداهای تودماغی و زیق‌شان. از ترلی خبری نداشت ومیگفت هر وقت اسمی از او می‌آورد، جنها با هم در‌گوشی حرف میزنند. قبیله جنی دلشان برای بلورخانم تنگ شده بود، ولی من نتوانستم او را راضی کنم شبی به جمع آنها برگردد. او هنوز روی اندوه از دست‌دادن ترلی وجریحه‌دار شدن غرورزنانه‌اش کار میکرد. جن عجیبی بود ومن خیلی از او میاموختم.
شبی دیگر باز بحرف آمد: من داغان شدم. کوچک وحقیر در آستانه غیب شدن برای همیشه. جنها مرا دوره کردند. همدردی ومهربانی‌اشان بیشتر عذابم میداد، هنوز درتب عشق ترلی هزیان میگفتم وهنوز باور نکرده‌بودم که ترلی به‌همین راحتی مرا با انسی عوض کرده باشد. چهار‌شنبه دیگری خود را دربقچه لباسهای طناز پنهان کردم و با او به خانه اش رفتم. آنجا ترلی رادیدم لابلای پرده حریر اتاق طناز پنهان شده وبا ورود او به خود لرزید. چشمها وگونه‌هایش فرو رفته بود ومثل چوبی لاغر شده‌بود. مرا ندید، چشمش قادر بدیدن من نبود. نگاهش به طناز بود. طناز با خودش غر میزد: مثل اینکه اینجا راسی راسی جن داره! یادمه چراغ رو خاموش کرده بودم، بسم‌الله باز خودبخود روشن شده.
آنشب طناز مثل هر شب مهمان داشت. مردی میانه‌سال وموقر. آنها باهم می نوشیدند وشوخی کردند وبا هم بزیر لحاف ساتن آبی‌آسمانی طناز فرورفتند. ترلی با نگاهی نگران آنها را می‌پایید ووقتی مردک از آنجا رفت، خود را بزیر لحاف طناز کشاند ودر حالی که رمقی برایش نمانده‌بود آنجا آرام گرفت.
حالا میفهمیدم که ترلی به جای رویا به کابوسی فرو رفته وبرای نجاتش کاری باید کرد.



نام
پیام
Write all letters which are not black!
حروفی که سیاه نوشته نشده در پنجره وارد کنید.

روز نوشتها

یادها

شعرها

از دیگران

من و جنهایم

داستانها

انتخابات