از وبلاگ عبدالقادر بلوچ   2009-07-13 16:16:23

پاسخ امام زمان به سرلشکر فیروز‏آبادی
7/12/2009


من که بیایم، همه‏ی القاب از بین می‏روند و تو حسن خواهی شد.
از ماشین و موتور و چرخ که طلسمیاتند چیزی نخواهد ماند، جز دوپای انسان و چهارپای حیوان و مرکبمان همانا اسب خواهد بود و سربازان در پی مرکبم دوان. حسن با این شکم و شکمبه چند گام همراه خواهی بود؟
به خاطرنامه‏ات به بارگاه الهی احضار شدم. اوست که حاضر و ناظر است و تو القاب او را به من داده‏بودی! تو سرلشکری؟ حداقل باید سلسله مراتب را بدانی.
مهدی‏جان، مهدی‏جانی که راه انداخته‏ای جریانش چیست؟ مگر تو به خامنه‏ای می‏گویی علی‏جون و به خمینی می‏گفتی روحی جون؟ نوبت که به من رسید چای نخورده شدیم پسرخاله؟
حسن! برو جانم، برو از همانجایی که تا حالا خورده‏ای بخور چون به نظر می‏رسد خوب می‏دهند و زیاد می‏دهند و چرب می‏دهند. تو به درد همان علی ناقص می‏خوری و او به درد تو و محمود.
خواسته‏ای اگر آمدم و مرده بودی زنده‏ات کنم! همین مانده با آن هیکلت، لخت مادرزاد هم بدوی دنبال مرکب ما. حسن کاش خداوند به جای اینهمه درجه به تو کمی عقل می‏داد.
مهدی- بنده‏ای از بندگان خدا


نام
پیام
Write all letters which are not black!
حروفی که سیاه نوشته نشده در پنجره وارد کنید.

روز نوشتها

یادها

شعرها

از دیگران

من و جنهایم

داستانها

انتخابات