پاکسازی   2009-04-08 16:14:48

یک پاکسازی درست و حسابی در باغ کردیم. سالهاست که من با یک قیچی کوچک باغبانی و یک جفت دستکش باغبانی از ماه مارس ببعد هر هفته دوسه‌روزی (اگر باران نبارد) در باغ آهسته آهسته علفهای هرز را وجین میکنم، شاخه‌های اضافی بته‌های رز را میبرم، گزنه‌ها را از ریشه درمیاورم، اینجا سنبلی میکارم، آنجا بنفشه‌ای مینشانم و خلاصه تا آخر سپتامبر مشغولم. تابستانها منظره زیبایی داریم. روی تراس که مینشینیم، از دیدن چمنهای تازه‌زده‌شده وبته‌های پرگل بگونیا وشمعدانی ویاس و ارکانسیاي بنفش و صورتی دور برکه لذت میبریم.
امسال برای اولین بار شوهرم، افتاد بجان باغ و یکروزه با یک اره‌برقی هر چه بودونبود درو کرد. منظورم دوربرکه وگوشه‌کنار باغ که علف هرزی هم میروید. آخرسر تروخشک باهم سوختند. شاخه‌ها وبته‌های رز و ارکانسیا و گل کاغذی هم از لب تیغ گذشتند و باغ لخت شد لخت لخت. بغضی گلویم را گرفت (حتمن از من میپرسید: در این فاصله کجا بودم؟ رفته بودم چای دم کنم، وفکر نمیکردم به این سرعت قتل‌عامی صورت بگیرد. وقتی برگشتم کار از کار گذشته‌بود ونیمی از اطراف برکه کچل شده بود.) آری ابتدا خواستم آن بغض فروخورده را با فریادی بیرون بیاندازم، ولی فکر کردم: ما که رفتنی هستیم، باغ هم که کچل شده است، فایده این عکس‌العمل پوپولیستی چیست؟ سرآخر(بقول شروین) با بزرگواری به این قاتل طبیعت که فکر میکرد کار خیلی مهمی هم کرده است گفتم: مرد حسابی کار هفت‌ماهه مرا یکروزه انجام دادی وباغ را مثل کله خودت کچل کردی ولی فایده‌اش اینست که من دیگر لازم نیست باغبانی کنم. از حالا این تو واین باغی لخت که بقول خودت کار اساسی را کرده‌ای و تا رفتنمان از اینجا کاری دیگر برای انجام دادن در باغ نداریم و تنها فایده این پاکسازی این بود که حالا دیگر ماهیهای برکه بقدر کافی آفتاب میخورند و زمین هم نفسی میکشد. چند ماه دیگر اینجا دیدنی‌است افسوس که ما رفتنی هستیم.



نام
پیام
Write all letters which are not black!
حروفی که سیاه نوشته نشده در پنجره وارد کنید.

روز نوشتها

یادها

شعرها

از دیگران

من و جنهایم

داستانها

انتخابات