ابراهيم نبوي روز آن لاین( روز قدس مال ماست )   2009-09-17 13:34:33

پنجشنبه ۲۶ شهريور ۱۳۸۸
روز قدس مال ماست
ابراهيم نبوي
e.nabavi(at)roozonline.com
در راستای اینکه فعلا شهر در امن و امان است و جنبش سبز در بهترین شرایط خود بسرمی برد و ملت شریف و دشمن شکن ایران، بدون اینکه هیچ قصدی برای سیاسی کردن روز قدس داشته باشند، فقط می خواهند با آرامش در خیابان راه بروند و رای شان را بعد از سه ماه پس بگیرند و اعلام کنند که " مردم چرا نشستین، ایران شده فلسطین" و " ما اهل غزه نیستیم، ایران تنها بماند" و چیزهای دیگر، ما که می دانیم، شما هم که می دانید، بقیه هم کم کم متوجه خواهند شد که روز قدس باید صبح اول وقت بروند برای راهپیمایی و سعی کنند در سبزترین حالت شان باشند، مواظب باشید سرخ نشوید، سیاه تان نکنند، رنگ تان نپرد و سفید نباشید، مطمئن باشید آنها خودشان زرد کرده اند، شما فقط سبز باشید.
اگر دیدید همه جا سبز است، کاملا آرامش خودتان را حفظ کنید، و فقط شعارهای جالب بدهید. پوسترهای خانگی و عکس موسوی و اسرای جنبش را اگر می توانید با خودتان ببرید، تا قبل از رسیدن به دوستان تان اصلا سبز نباشید، همه چیز زیر پیراهن و توی جیب، و یک چیز یادتان نرود، اگر جمعیت زیاد باشد، هیچ قدرتی هیچ غلطی نمی تواند بکند. ضمنا حواس تان باشد که دولت جازده است و مثلا هاپو ترسیده، دولت رسما اعلام کرده که عوامل شکنجه و تجاوز و بدرفتاری را مجازات می کند، به همین دلیل مطمئن باشید که هیچ خطری نیست و ما باید برای ایجاد امنیت برای خودمان و زندانیان مان و رهبران جنبش و حفظ حقوق مان یک روکم کنی دموکراتیک و ملی بکنیم.
احتمالا فردا ممکن است امتیاز روزنامه حبل المتین که در دوره مشروطه توقیف شده بود، را آزاد کنند، حتی ممکن است مثلا ابطحی و خیلی های دیگر را هم به امید خدا آزاد کنند، هر چه آزادتر بهتر، اما اینها به ما هیچ ربطی ندارد، ما فقط برای شرکت در روز قدس می خواهیم به تظاهرات برویم، خدا با ماست، پیغمبر با ماست، امام با ماست، موسوی با ماست، کروبی با ماست، خاتمی با ماست، هاشمی رفسنجانی با ماست، سید حسن خمینی با ماست، حتی ماست خالی هم با ماست.
به همین دلیل و برای اینکه در 24 ساعت آینده بیکار نباشید، و ضمنا هوس شمال رفتن و دور شدن از تهران به سرتان نزند، و با توجه به اهمیت شهرهای بزرگ در این روز محترم که مال خودمان است و قرار است حسابی حالش را ببریم، لطفا به پرسشهای زیر پاسخ بدهید و جواب آن را برای هرکسی که دوست داشتید، بفرستید.
سووال اول: سردار احمدی مقدم، فرمانده ناجا گفته است " روز قدس نباید سیاسی شود" برای اینکه روز قدس سیاسی نشود، باید چکار کنیم؟
گزینه اول: در مورد مساله فلسطین که یک مساله سیاسی است شعار ندهیم و فقط ترانه های گوگوش را که غیرسیاسی است بخوانیم.
گزینه دوم: در مورد نابودی اسرائیل که یک مساله سیاسی است شعار ندهیم و فقط روی دیوارها عکس گل و بلبل بکشیم.
گزینه سوم: در مورد مردم بی دفاع غزه که یک مساله سیاسی است، شعار ندهیم و در مورد آزادی پدران و برادران و خواهران زندانی مان که یک مساله خانوادگی است شعار بدهیم.
گزینه چهارم: اصولا روز قدس نمی تواند سیاسی نباشد، حالا که نوبت به اولیا رسید، آسمان تلپی تپید؟
سووال دوم: با توجه به اینکه الفنون گفته است " ملت ایران در روز قدس بالندگی و پیشتازی خود را به رخ جهانیان می کشد" بگوئید ما در چه چیزی پیشتاز شدیم؟
گزینه اول: یک انتخابات برگزار کردیم، چهار هزار نفرمان را گرفتند.
گزینه دوم: یک انتخابات برگزار کردیم، هفتاد و دو نفر کشته شدند.
گزینه سوم: کسی که گفته می شود 24 میلیون رای آورده، جرات ندارد به میان مردم برود.
گزینه چهارم: یک انتخابات برگزار کردیم و رقبای انتخاباتی مان را زندانی کردیم.
گزینه پنجم: کلا هر پاسخی بدهید درست است.
سووال سوم: آیت الله خامنه ای که با هنرمندان دیدار کرد، معتقد است: " تنها هنری پاک و زیباست که کوبنده اسلام سرمایه داری و کوبنده اسلام رفاه و تجمل باشد" با توجه به این جمله کدام گروه از افراد زیر هنرمندند؟
گزینه اول: چارلی چاپلین، آلفرد هیچکاک، لئوناردو داوینچی، مارکز
گزینه دوم: محمدرضاشجریان، محسن مخملباف، هوشنگ گلشیری، احمد شاملو
گزینه سوم: جواد شمقدری، جمال شورجه، مسعود ده نمکی، یوسفعلی میرشکاک
گزینه چهارم: آقا خودش از همه هنرمندتر است، گزینه های دیگر بروند گم شوند؟
گزینه پنجم: اصولا کسی که بیرون ایران و قبل از دوران ما، و شبیه ما نباشد هنرمند نیست.
سووال چهارم: در راستای اینکه آیت الله خامنه ای در دیدار با هنرمندان، اعلام کرد " هنرمندان موجب ایجاد روحیه ناامیدی نشوند." در این دیدار کدام هنرمند خیلی امیدوار بود؟
گزینه اول: مجید مجیدی که گفت، مرا در لیست سیاه گذاشتند و حال هنرمندان خوب نیست.
گزینه دوم: سیدمهدی شجاعی که معذرتخواهی کرد و هیچ حرفی نزد.
گزینه سوم: نادر طالب زاده که گفت ما نمی توانیم مستند سیاسی مستقل و درست بسازیم.
گزینه چهارم: مسعود فراستی که گفت هنر را سیاست زده نکنیم.
گزینه پنجم: مسعود ده نمکی که خاطرات خنده دار گفت و همه خندیدند و امیدوار شدند.
سووال پنجم: با توجه به اینکه آیت الله خمینی سی سال قبل گفته بود " روز قدس فقط روز فلسطین نیست" و آیت الله سبحانی که دیروز گفت " روز قدس نباید با مسائلی غیراز فلسطین آمیخته شود" به نظرتان کدام نظر درست است؟
گزینه اول: هر کی اول گفت.
گزینه دوم: هر چی آقا بگه.
گزینه سوم: برو بینیم بابا حال نداری!
گزینه چهارم: چطوری شلوار فاق کوتاه سیاسی یه، ولی روز قدس نیست؟
سووال ششم: در جلسه دیروز هیات دولت، وزرای سیاسی در جلسه با خبرنگاران حاضر نشدند، چرا؟
گزینه اول: یک دفعه حال شان بد شد و رفتند دستشویی.
گزینه دوم: چون روز قدس سیاسی نیست و آنها به پیشواز رفتند.
گزینه سوم: چون ماه رمضان است و اگر در مورد سیاست حرف می زدند باید دروغ می گفتند و یا زیرآبی می رفتند و روزه شان باطل می شد.
گزینه چهارم: چون تازه آمدند خجالتی اند، پشت محمود قایم شده بودند.
سووال هفتم: با توجه به اینکه قشقاوی سخنگوی وزارتخارجه گفته است " اظهارات مقامات فرانسوی مغایر با روح تمدن و شعور مردم فرانسه بود" لطفا بگوئید منظور از روح تمدن فرانسه چیست؟
گزینه اول: هیچ کس را نباید بخاطر اختلاف عقیده زندانی کرد.
گزینه دوم: ملت ها حق دارند سرنوشت خودشان را تعیین کنند.
گزینه سوم: مردم حق تعیین سرنوشت شان را دارند و نباید خیلی تقلب کرد.
گزینه چهارم: روح تمدن فرانسه را چاوز و پوتین بهتر می فهمند تا فرانسوی ها.
گزینه پنجم: قشقاوی خیلی بامزه است، فقط مشکلش این است که فکر می کند بقیه خرند.
سووال هشتم: با توجه به اینکه آیت الله خامنه ای گفته است " مسوولان باید بیش از پیش از دیدگاههای فعالان عرصه هنر استفاده کنند" این مسوولان باید چطوری این کار را بکنند؟
گزینه اول: از شجریان که رفته است آمریکا سووال کنند.
گزینه دوم: از شفیعی کدکنی که از ایران رفته است، بپرسند.
گزینه سوم: از مخملباف که در پاریس است نظر بخواهند.
گزینه چهارم: از گلشیفته فراهانی که در ایتالیاست، استمزاج کنند.


شراگیم  2009-09-18 15:59:59
سلام...الان دقيقا سه ساعت است دارم زور ميزنم از طريق فيلتر شکن وبلاگم را باز کنم که نميتوانم...ياهو مسنجر به کل قطع است و ايميل ها نيز باز نمی شود...واقعا مستاصل شده ام...دستم به دامنت...اين گزارش امروز من است که ميخواستم روی وبلاگ بگذارم که نشد...اینجا میگذارمش تا لااقل دو سه نفر که تهران نبودند و ميخواهند بدانند تهران چه خبر بوده کمی خوشحال شوند:
((روز ايران...))
گور بابای ضرغامی و تلویزیون بی مقدارش و هر زرت و زورتی که میخواهد بکند...امروز تهران یک 25 خرداد دیگر را تجربه کرد...امروز در تهران باز عصای جنبش سبز بر زمین افتاد و جمعیت اژدها شد و بلعید هرچه ریسمان و رسن دروغ و شامورتی و فریب که شعبده بازان حکومتی برای فریفتن افکار عمومی به زمین انداخته بودند...امروز نه روز فدس که روز ایران بود...
راستش خودم زیاد امیدوار نبودم...این بی تحرکی جنبش سبز در این چند وقته کمی باعث دلسردی ام شده بود...ولی گفتم هرچه بادا باد...باید بروم و لااقل تکلیف خودم را با خودم و با اجتماع ایران روشن کنم...که لااقل بدانم هنوز مردم برای حقوق از دست رفته شان فریاد میزنند یا غبار زمان روی همه چیز را پوشانیده و زخمها را کهنه کرده و به قول اخوان آبها از آسیاب افتاده است...
حدود ساعت هشت و نیم به اتفاق خانم شین راهی شدیم... هنوز هیچ خبری نبود...خیابانها خلوت بود و تقریبا تا خود انقلاب را تخته گاز رفتیم...ته دلم شور میزد که نکند باز هم خبری نشود...ماشین را جایی اطراف پارک لاله گذاشتم و به اتفاق خانم شین به سمت میدان ولیعصر حرکت کردیم...روی چمنها جا به جا عده ای نشسته بودند...در میدان ولیعصر تجمعات پراکنده اما کمی معنا دار تر بود و جا به جا نشانه های سبز به چشم میخورد...اما هنوز خیلی خلوت بود...تاکسی گرفتیم و به سمت میدان هفت تیر حرکت کردیم...جایی که قرار بود کروبی ساعت 11 از آنجا حرکت خود را شروع کند...بالاخره جمعیت سبز و پرچمهای سبز و بادکنک های سبز را دیدیم...تقریبا دو سه هزار نفر در داخل خیابان بدون آنکه مسیر حرکت خودروها را مسدود کنند ایستاده بودند و شعار میدادند...به جمعیت پیوستیم...اتوبوسهای حامی طرفداران احمدی نژاد از سمت بالا به آرامی از میان جمعیت تظاهرات کنندگان رد میشدند و باران شعار بود که بر سرشان می بارید...روی اتوبوسها با پارچه هایی مبداء حرکتشان را نوشته بودند...شهرک محلاتی..شهرک امید...شهرک شهید افشار...داخل اتوبوس بعضا برخی با بیرون آوردن عکس خامنه ای به جمعیت معترض دهن کجی میکردند...اما بیشتر چشمهای مسافرین اتوبوس پایین بود...نکته جالب این بود که تقریبا بیشتر اتوبوسها با نصف ظرفیتشان به راه افتاده بودند و خیلی از صندلی ها خالی بود...منهای اتوبوس های حامی هواداران احمدی نژاد که هر از گاهی میگذشتند و نیروهای پلیسی که گوشه ای از میدان مستقر شده بودند در میدان هفت تیر همه چیز سبز بود...ساعت ده و بیست دقیقه جمعیت که کم کم بر تعدادش افزوده شده بود شروع به حرکت کرد...من نگران بودم که مگر قرار نیست منتظر کروبی شویم و هی داد و قال میکردم که نروید و بایستید...اما به هر حال جمعیت گوشش بدهکار نبود و از یکجا ایستادن خسته شده بود...شروع به حرکت کردیم...نزدیک پل کریمخان بود که تازه متوجه انبوهی جعیت شدم...پشت سرم را نگاه که میکردم تا خود میدان هفت تیر همه چیز سبز بود و روی پل کریمخان و زیر آن و خلاصه همه جا سبزها بودند...شعارها خیلی متفاوت و متنوع بود و به تنها چیزی که ارتباط نداشت روز قدس و اسرائیل غاصب بود...قبل از پل کریمخان ناگهان فریاد شادی و جمعیت به هوا رفت و پشت آن شعارهای احساسی به نفع کروبی بود که داده می شد...شیخ شجاع راهش را از میان جمعیت باز میکرد و جلو می آمد و تقریبا از سه چهار متری ما هم عبور کرد...به روی پل کریمخان که رسیدیم لحظه ای جمعیت متوقف شد و ظاهرا آن جلوها اجازه عبور نمیدادند...جمعیت آنقدر متراکم بود که کسی نمیتوانست ببیند آن جلو چه خبر هست و امکان جلو رفتن هم به علت تراکم زیاد جمعیت وجود نداشت...خلاصه چند دقیقه ای ایستاده بودیم که ناگهان راه باز شد...درست مثل رودخانه ای که به هر حال راهش را باز میکند جمعیت هرچه که آن جلو بود را شست و با خود برد...تا میدان ولیعصر حاشیه ای وجود نداشت ولی از میدان ولیعصر به بعد جا به جا بسیجیها و بعضا پلیس ایستاده بودند که با توجه به حجم جمعیت حضورشان بی اهمیت به نظر می رسید و حماقت بود که بخواهند درگیری و تنشی ایجاد کنند...ما تقریبا در ردیفهای جلوی جمعیت بودیم ولی باز آنقدر آدم جلوی ما بود که هرچه سرک میکشیدیم جز سبزهای پرچم به دست چیزی نمیدیدیم...عقب که دیگر فقط خدا میدانست تا کجا جمعیت می امدند ...چیزی که جالب بود این که حدود ساعت دو و نیم - یعنی تقریبا دو ساعت بعد از آنکه ما رسیده بودیم به تقاطع کشاورز و کارگر و دیگر از هسته اصلی جمعیت جدا شده بودیم و داشتیم به سمت ماشین میرفتیم که برگردیم خانه - با مادر خانمم تماس گرفتم و او میگفت تازه رسیده اند به پل کریمخان و همچنان از شلوغی و ازدحام بیش از اندازه مردم میگفت...!

درست روبروی خیابان شانزده آذر جمعیت تقریبا متوقف شد و علتش هم جمعیت طرفداران احمدی نژاد بود که سپر انسانی درست کرده بودند و پشتشان هم عده زیادی از طرفداران احمدی نژاد روی زمین نشسته بودند و سجاده هایشان را پهن کرده بودند...ما خودمان را درست به نوک جمعیت رسانده بودیم...درگیریهای پراکنده ای اتفاق می افتاد و بعضا گاز فلفل بود که به سمت مردم اسپری می شد و چشم همه را می سوزاند...جمعیت قصد درگیری نداشت که اگر درگیر میشدند واقعا معلوم نبود با توجه به تراکم جمعیت از هر دو طیف عاقبت کار چه میشود...احمدی نژادیها با اینکه جای کمی در اختیار داشتند اما متراکم ایستاده بودند و نفوذ به داخلشان عاقلانه نبود...یعنی اگر جمعیت میخواست به زور راهش را از میان بسیجی ها باز کند ممکن بود موفق شود اما حاصلش با توجه به اینکه زنان و کودکان زیادی هم آنجا بودند می توانست فاجعه بار باشد و صدها مجروح و احیانا کشته در پی داشته باشد...داخل خیابان شانزده آذر را هم خودشان پر کرده بودند و قدم به قدم سجاده پهن کرده بودند و نشسته بودند و دوربین صدا و سیما هم بدون توجه به ما مشغول فیلمبرداری از زوایای مختلف از آنها بود... تنها راه جمعیت برای اینکه بدون درگیری عبور کنند حرکت از پیاده رو سمت راست و یا داخل پارک لاله به سمت بلوار کشاورز بود...ما نیم ساعتی آنجا بودیم که عاقبت کار را ببینیم و خوشبختانه سبزها تا ان زمانی که ما بودیم با اینکه از نظر تعداد قابل قیاس با طرفداران احمدی نژاد نبودند اما به خشونت دست نزدند و فقط بعضا زد و خوردهای پراکنده ای را شاهد بودیم...ما که تقریبا از ساعت 9 صبح پیاده راه رفته بودیم و هر دو خیلی خسته بودیم تصمیم گرفتی


نام
پیام
Write all letters which are not black!
حروفی که سیاه نوشته نشده در پنجره وارد کنید.

روز نوشتها

یادها

شعرها

از دیگران

من و جنهایم

داستانها

انتخابات